.....

نگارش پنجم. درس 13 نگارش پنجم

سلام لطفا برام انشا بنویسید موضوع انشا هم باشه از زبان ادم برفی لطفا هم از گوگل نباشه 🦋دنبال میکنم هر برام بفرسته اطفا

جواب ها

جواب معرکه

زهرا لات

نگارش پنجم

من آدم برفی ام، وجودم چیزی جز برف و یخ نیست و از همه ی فصل ها فقط و فقط زمستان سرد را می بینم. دست آدم ها مرا می سازد و شکل می دهد، آن ها مرا شبیه خودشان می سازند و برایم چشم، دست و بینی درست می کنند و حتی برای لباسم که یک دست برفی و سفید است دکمه هایی می گذارند تا کارشان را کامل انجام داده باشند و من زیبا تر به نظر بیایم. تا وقتی که هوا سرد و آسمان ابری باشد من هم هستم برای همین عاشق سرما و برفم و در سوز سرما با چشم های خیره اطرافم را نگاه می کنم، اما آفتاب که به آسمان بیاید و پرتو های طلایی رنگش را بر زمین بتاباند وقت رفتن من است. من بارها آب شدن تدریجی خودم را در آینهای که برف های آب شده زیر پایم ساخته اند دیده ام و می دانم که پس از آن دیگر امیدی نیست و به زودی تمام تنم آب خواهد شد و پس از آن که همه ی ذراتم با آب یکی شوند. تنها چیزی که از من بر زمین باقی می ماند چند تا دکمه و یک هویج و شاید شال و کلاهی پشمی است، من مرگ خودم را به چشمم می بینم و این لحظه غم انگیز ترین لحظه ی بودن من است. اما همین که برف که ببارد و زمین را سفید پوش کند من در ذهن آدم ها بیدار می شوم، زمستان و برف آن ها را بیرون می کشاند و آن ها برف ها را روی هم می گذارند و مرا گاهی زیبا و گاهی زشت می سازند. در آن زمان من خوشحالی آدم ها را با تمام وجود احساس می کنم، ذوق و شوق کودکان با مشت های پر از برف که به سهم خود برای به وجود آمدنم تلاش می کنند و هیاهوی پر از خنده ی همه ی آدم هایی که مرا درست می کنند، آن ها در آخر نگاهی به چیزی که ساخته اند می کنند و عکس هایی به یادگار می گیرند و هر وقت آن ها را تماشا زحمت کشیده شده معرکه بده لطفا

جواب معرکه

سلام اینم از انشا سلام بچه ها من آدم برفی هستم ۰ من توسط شما بچه ها ساخته شدم . روزی یک دختر بچه با گذاشتن چند دایره ی برفی مرا ساخت وبعد با هویج برایم یک بینی گذاشت و بعد دیدم که او چند دکمه از خانه با خودش آورد با خود گفتم :« اینها برای چه هستند ؟» بعد دیدم که آن دکمه هارا برای من گذاشت. وقتی خود را آن گونه دیدم در پوست خود نمی گنجیدم . چون با آن دکمه ها انگار لباسی از جنس برف و بسیار زیبا داشتم . من و دوستم با هم خیلی خیلی بازی کردیم . او خسته شد و رفت بخوابد . فردا شد من آب شدم و درحالی که دختر بچه را با چشمان گریان می‌دیدم آب شدم . معرکه بده زحمت کشیدم

جواب معرکه

من یک آدم برفی هستم . من در دست آدم ها درست شده ام . من از برف درست شده ام . وقتی که برف می آید درست میشوم . وقتی که هوا گرم می‌شود یا خورشید سوزان برمن می‌تابد آب میشوم و در زیر زمین فرو میروم . من خیلی سرد هستم ولی شال گردن و کلاه دارم . چشمان من از دکمه ، دماغ من از هویج، دستان من از چوب ، کلاه من از سطل و شال گردن من از کاموا است . وقتی برف می‌بارد بچه ها با شور و شوق و شادی مرا درست می‌کنند، با من بازی می‌کنند و خوشحال می‌شوند. پرندگان هم روی من می‌نشینند و آواز های بسیار زیبایی می‌خوانند. من همیشه آرزو میکنم که همیشه برف ببارد و هوا سرد باشد تا من هیچ وقت خراب و آب نشوم . معرکهههههههه و دنبال کردن یادت نره .

جواب معرکه

من یک آدم برفی هستم. من را یک دختر ساخت زمانی من احساس کردم که آن دختر دارد یک گلوله درست می کند باز هم یک گلوله دیگر ساخت باز هم احساس کردم دو دکمه آورد و آن گلوله های برفی را روی هم گذاشت.من یک آدم برفی هستم، سفید و سرد. احساس عجیبی دارم. من احساس می کنم بهار را دوست دارم. من فکر می کنم – یا نه، مطمئنم – شکوفه های سبز را دوست دارم.دنیای ما آدم برفی ها ساده است، اگر برف بیاید هستیم و اگر برف نیاید نیستیم. پس باید قدر یکدیگر را تا زمانی که هستیم بدانیم،درست مثل انسان ها........✨️🦋

سوالات مشابه درس 13 نگارش پنجم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام